ازدواج اجباری پارت 34

سرش رو اورد بالا و جیمین رو با موهای شلخته و صورتی بهت زده، رنگ پریده دید.معلوم بود خیلی ترسیده و خیلی هم نگران و خیلی خیلی عصبی بوده!

سانامی :اع....

جیمین بدون حرفی لباشو گذاشت رو لبای سانامی و بوسید شون.
سانامی خودشو جدا کرد و رفت عقب .

سانامی :چرا اومدی دنبالم؟ تو که از خدا ته من بمیرم بری پیش عشقت.

جیمین :چی میگی تو؟؟

سانامی :واقعیت.دوروغات رو شده عاقا. راحت باش.

جیمین :بیا بریم ببینم چی میگی!

دست سانامی رو گرفت و برد بیرون.

کلارا داشت همه اینا رو میدی. وقتی جیمین رفت بیرون کلارا پرید رو گوشیش و برا سانامی پیام نوشت.

کلا را :هرچی شد به منم بگو وووو.

جیمین دست سانامی رو محکم گرفته بود پ میکشید.

سانامی :ااااااای..... اااااای دستم.... دستمو ول کن درد گرفت.

سانامی دستش رو محکم از دست جیمین کشید 

جیمین :چته تو؟؟ چه مرگت شد!؟

سانامی :ب ط چه...

جیمین:ببین من شوهرتم باید بدونم زنم چشه!

سانامی :از الان به بعد نیستم. فقط اینکه تو شناسنامه اسممون کنار همه( بچه ها یه سوال کره ای ها هم مث ما اسمشون میره تو شناسنامه هم؟؟ 😂)
از این به بعد هر کاری خاستی بکن!

جیمین :ببین یا میگی چته یا همین الان .....

سانامی : همین الان چی؟؟ میخوای چی کار کنی هان!؟ میخوای طلاق بدی بری پیش معشوقت؟؟ یا میخوای بزنیم؟؟ بهتر! بیا بزن.

جیمین :یا هیمن الان خودمو میکشم.

جیمین یه اسلحه از پشتش در اورد و گذاشت رو سرش.

جیمین :خوب میگی یا...

سانامی :نهههههه..... صبر کن..... ا... ال.... الان... الان میگم.

سانامی تمام قضیه رو به جیمین گفت.

جیمین:مگر اینکه دستم به اون تخمه حروم نرسه.
میدونم باهاش چی کار کنم. دارم براش.

سانامی :دیدی؟؟ ناراحت شدی که رازت بر ملا شد؟؟

جیمین :یه سری ادما دنبال اینن که کارو از هم جدا کنن. به زندگی من و تو حسودی میکنن و.....
من تا قبل تو با هیچ دختری رابطه نداشتم.

سانامی:اخه همه میگفتن که اره قبلا معشوقت بوده.

جیمین :اسکول شاید با هم دست به یکی کرده بودن!

سانامی :😳😑راس میگی هااااا

جیمین :برو بمیر.

سانامی :جیمینااااااا..... ببشید دیگه..... اشتباه کردم  .. شرمنده.

جیمین :سر همین مسخره بازیت میدونی من چی کشیدم؟؟

سانامی :ببخشید خووووو...

جیمین :دیگه خسته شدم.... از همتون.... دیگه نمی کشتم....

سانامی ناخود اگاه به خاطر صدای گلوله چشماشو بست.
در همون لحظه هزار تا فکر تو سرش پیچید.

سانامی ویو:
جیمین بود؟؟ صدای چی بود؟؟ یعنی واقعا شلیک کرده؟؟ جیمین تر خدا.... نه.......

سانامی نا خود اگاه بلند داد زد :نههههههههه..... جیمینننن....
تر خداااااا.... غلط کردم..... تر خداااا 😭😭😭

سانامی بدون اینکه چشماشو باز کنه دوزانو نشست رو زمین . کم کم از چشماش اشک اومد.

سانامی :تر خدااا... هققققق... من بدون تو هیچکی رو ندارم...هقققق...... من بدون تو هیچکی رو ندارمممم......هقققق........ تر خداااااا.... هههههههههققققق.....
دیدگاه ها (۲۲)

بچه ها شرمنده نت نداشتم . خاستم یه سوالی ازتون بپرسم. تصمیم ...

سکوت..... :)

ازدواج اجباری پارت 33

😂😂😂😂😂سلاااااااام

پارت ۳۲ات و جیمین میرن و دور میز میشینن ولی ات خیلی از جیمین...

جیمین فیک زندگی پارت ۷۵#

پارت ۳۰جیمین وقتی التماس ات رو میشنوه دست از کارت بر میداره ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط